گرفتاری شما با اسلام چیست؟



مانند این سوال یا سوالات مشابه را خیلی ها از من پرسیده اند.
در جواب بد نیست به چند تا (و فقط چند تا) از گرفتاری هایی که من با دین مبین اسلام دارم اشاره کنم.
من از اسلام و ادیان بیزارم:
  • چون باید باور کنم که هزاران سال پیش عصایی تبدیل به مار شد و نیل از وسط شکافت و آتش گلستان شد و ...و این قصه ها با عقل آدم سالم جور در نمی آید.
  • چون باید باور کنم گفته های محمد در طی بیست و سه سال پیامبریش حرف خدای کائنات است و خدای اسلام در موارد بسیار کوچک زندگی شخصی محمد از عرش به فرش آمده و دستوراتی داده که تمام انسان ها در هر عصری باید ملزم به اجرای آنها باشند.
  • چون باید حجاب اسلامی را بپذیرم و آن را مبلغ باشم.
  • چون باید با امر به معروف و نهی از منکر در زندگی دیگران دخالت کنم و آن ها را به وسیلۀ قوانین شرع هدایت کنم.
  • چون باید طبق نص قرآن اگر زنی از فرامین شرع سر پیچی کرد او را مترکه کرده و کتک بزنم.
  • چون باید در جاهایی دروغ بگویم و ریا کاری پیشه کنم.
  • چون باید بپذیرم که من موجودی ناقص العقل هستم و هرچه در قرآن آمده را بدون هیچ تعقل منطقی و به دور از ایمان قبول کنم صرفا به جهت آن که الله آن را گفته ست.
  • چون باید ایمان داشته باشم که تنها منِ مسلمانم که جایم در طبقۀ هفتم بهشت است.
  • چون باید به وعده های نادیده ، توخالی و پوچ مثل شفاعت الله ،بهشت و جهنم و رسالت یک مرد تازی دل ببندم و مبنای کارم رضایت مردی نادیده به نام الله و رسول او در 1400 سال پیش باشم.
  • چون انتقاد از بزرگان دین من توهین محسوب شده و هرگونه نقدی را باید با پاسخ تند جواب گو باشم و اصلا نپذیرم که کسی به اولیای دین من نقد هرچند ساده داشته باشد.
  • چون امروزه علم وجود آدم و حوا و قصه های آفرینش و پیامبران ر رد می کند و این ها جز موهوماتی بیش در ذهن افراد نیست.
  • چون اسلام مخالف آزادی و دموکراسی است.
  • چون باید پایبند به احکام وحشیانۀ اسلام باشم که در دنیای امروز هر فرد عاقلی آن را رد و مذمت می کند.
  • چون باید در صورت استطاعت مالی به مکه رفته و اعمال بت پرستانه ای را مثل هفت بار چرخیدن دور یک سنگ سیاه را که جز جهل چیزی بر نمی تابد انجام دهم و پول خود را دو دستی تقدیم تازیان کنم.
  • چون تاریخ نشان میدهد در هر جا که اسلام پا بدان جا گذاشته (مثل ایران خودمان) جز بد بختی ،فقر ،بی فرهنگی،خرافه پرستی،تحقیر ،دزدی و هزاران کثافت دیگر شاهد تحفه ای دیگر نبوده ایم....
این ها تنها بخش بسیار کوچکی از چیزهایی است که مرا از اسلام و به طور کلی ادیان متنفر می کند.با این حساب فکر کنید شیعه گری و وارد جزییات اسلام شدن چقدر زمان برای نوشتن می طلبد که واقعا از حوصلۀ من خارج است.
این ها را در جواب کسانی نوشتم که پیشتر با سوالات تکراری نظیر : مشکل شما با اسلام چیست؟ یا مگر اسلام با شما چه کرده که این قدر با آن دشمنید؟ یا عیسی به دین خود موسی به دین خود... اسباب بازگو کردن این نکات را فراهم کردند.

۱ نظر:

محسن کردی گفت...

بسیار نیک نوشته اید. باید هرچه بیشتر این موضوعات را شکافت تا قبح پرداختن به اسلام بریزد. ترس مردم باید از دین و نقد دین بریزد و خیال نکنند که اگر بمیرند به جهنم میروند.