جمهوری اسلامی و تحریف بناهای تاریخی معماری






در ابتدا قصد داشتم تیتر مطلب را "جمهوری اسلامی و تحریف تاریخ" بگذارم اما به دلیل اینکه همه ی ما از کودکی به انواع حربه هایی که جمهوری اسلامی و به طور کلی نگرش دینی در تحریف واقعیات تاریخ از داستان آفرینش انسان بگیرید تا تاریخ معاصر و اتفاقات روزمرۀ پیش رو به کار می برد کم و بیش آگاه هستیم، لذا تصمیم گرفتم در مورد نمونه هایی از نوع دیگری از تحریف تاریخ که در زندگی روزمره هم کمتر به چشم می آید بنویسم.

تصاویری که در بالا می بینید مربوط است به 2 بنای تاریخی : یکی مجلس شورای ملی و دیگری مسجد سپهسالار (مدرسۀ عالی مطهری کنونی).این دو بنا که جزو مهمترین و خاطره انگیز ترین بناهای معماری ایران قبل از انقلاب به شمار می آیند تنها به فاصلۀ 50 متر از یکدیگر در ضلع شرقی میدان بهارستان واقع شده اند.در 2 تصویر پایین سردر مجلس شورای ملی یکی با شیرهای شمشیر به دستِ سردر و دیگری بدون آنهاست. مسئولین بی سواد نظام آخوندی به گمان اینکه شیر و خورشید نشان انحصاری حکومت پهلوی است این دو شیر زرین رنگ را به پایین کشیده و در محوطۀ باغ مجلس ملی جای داده اند.هر چند با تلاش های عده ای این دو شیر که بعد از پایین کشیدن آسیب بسیاری هم دیده بودند و خورشید روی کمرشان جدا شده بود(!) به بالا منتقل شدند اما این قضیه بیش از دو روز به طول نینجامید و دوباره مسئولین رژیم شیرهای طلایی را به محوطه باغ کشیدند. بماند این که نوشته ها ی بالای در هم به الله تغییر داده شده بودند.

تصاویر بالایی مربوط است به سر در مسجد سپهسالارکه چندی پیش به بهانۀ بازسازی مسجد (30 سال است به همین بهانه هر روز انگولک میشود) و به بهانۀ رد کردن کانال کولر، مهندس معمار(!) با کم کاری در سیمان به کار رفته باعث ریزش قسمتی از کاشی های سر در مسجد می شود که اتفاقا(!) در آنها کلمات "سلطنت" و "اعلیحضرت" نگاشته شده است.این کلمات در عکس های گرفته شده از کاشی های مخروبه به وضوح مشخص است. حال اگر بعد از بازسازی و چسباندن مجدد کاشی ها به این مسجد سری بزنید مشاهده می کنید که در ابتدای این کتیبه به جای کلمۀ سلطنت کلمۀ دولت جایگزین شده که اول این عبارت به جای "در عهد سلطنت همایونی..." به این صورت شده: "در عهد دولت همایونی..." و در ادامه هم اثری از کلمۀ اعلیحضرت رضا شاه اصلا وجود ندارد. جالب است بدانید سر در این کتیبه به خط میرزا غلامرضا اصفهانی است که اهل فن او را نابغۀ خط نستعلیق ایران از آغاز تا کنون می دانند و این اثر کتیبۀ او را جزو یکی از شاهکارهای او به حساب می آورند.

آن چه در بالا آمد تنها نمونۀ کوچکی از دو کلمه و دو مجسمه بود.حال ببینید حکومتی که تحمل دو کلمه بر سر در یک مسجد را ندارد یا از آن بیم دارد که دو شیر جامد باعث فرو پاشی الله شوند با بناهای دیگر مثل تخت جمشید و هزاران نوشته و سند و بنای دیگر چه میکند. هر چه فکر کردم نفهمیدم با امثال این کارها چه چیز را میخواهد انکار یا اثبات کند؟در راه ساختن چه چیزیا چه فرهنگی است؟ آیا میخواهد اثبات کند که قبل از او هیچ حکومتی وجود نداشته و هر چه هنر و گل و بلبل است بعد از انقلاب اسهالی به وجود آمده است؟ خودتان قضاوت کنید که چقدر یک رژیم باید پست و ترسو باشد که گذشتۀ به ارث رسیده را توسط بسیجی کون نشسته ای که بویی از هنرو زیبایی نبرده محو کند یا از آن بدتر تحریف کند...

هیچ نظری موجود نیست: