ندایی که هرگز نخواهد مرد...



از شنیدن خبر کشته شدن چندین نفر در ایران بسیار ناراحت شدم.ناراحتیم آن جا اوج گرفت که فیلم و عکس های مربوط به کشته شدن دختری بیگناه به نام ندا صالحی آقا سلطان را دیدم.از خودم واقعا بدم می آید که چرا من نباید دچار چنین سرنوشت شومی شوم.این دختر عزیز یکی از هزاران نفری است که این رژیم در راه اسلام قربانی کرده.اما عکسها و فیلم دردناک جان دادن او برای همۀ جهانیان می تواند گویای عمق پست فطرتی اسلامگرایان در سرکوب و کشتار باشد. برای همدردی با مرگ این دختر عزیز و شجاع عبد القادر بلوچ تظاهراتی وبلاگی راه انداخته که مضمون آن نامه ای به رهبر آدم کشان و جانیان اسلامی است.بار دیگر رژیم پست و بی شرف اسلامی و در راس آن سید علی چلاق نشان دادند که حتی در سرکوب و کشتار از هیچ رویۀ اخلاقی و وجدانی پیروی نمی کنند.حرف خاصی برای سگ پیری که نزدیک موت است ندارم.فقط می گویم گدای چلاق اگر عمر کثیفت قد داد باید سعی کنی همان روضۀ کربلایی که در روز جمعه در مظلوم نمایی خود خواندی را در دادگاه محاکمه ات تکرار کنی.اما با این تفاوت که آن روز یک مشت آدم جیره خوار و خایه مال برایت از روی ریا اشک نمی ریزند بلکه همگان به ملاگری تو خواهند خندید.منتظر روز پایین کشیدن حکومت عمامه و ریش خواهم ماند.مطمئنم به زودی این اتفاق خواهد افتاد.

سر پیری معرکه گیری:کی بود کی بود من نبودم!

ما دائما می گوییم مشکل ولی فقیه است شما باور ندارید.سید علی چلاق یک بار دیگر نشان داد که سر پیری هم می شود معرکه گرفت.او نه تنها با فریبی بزرگ مردم را پای صندوق انتصابات کشانید و پس از گرفتن رای آن ها بیلاخی به عظمت تاریخ جمهوری اسلامی به ملت داد و سپس با سرکوب شدید چند تا پس گردنی هم نثار ملت بیچاره کرد بلکه امروز شمشیر را از نیام برآورد و نه تنها تقلب و سرکوب ناشی از سمت خودش را در لفافه به همه فهماند بلکه مجوز سرکوب مضاعف را هم تایید و تاکید کرد.حالا می توان دوباره فهمید معنی ولایت مطلقۀ فقیه در عمل یعنی چه.از آن روز اول ما مکررا تکرار کرده ایم که عزیزان مشکل اصلی احمدی نژاد یا فلان توله سگ نیست،مشکل ما اسلام و به خصوص فقه شیعی است که مسبب تمام کثافتی است که آخوند ها و تئوری های پرورانده شده در مغز آن ها از آن نشات می گیرد.یکی از آن ها هم ولایت همین شخص چلاقی است که آن بالا نشسته.
حال دیگر دعوا بین مردم و نظر شخص آقای خامنه ایست.آن هم نه از نوع مسالمت آمیز بلکه وحشیانه تر و خشن تر از گذشته.با این ترفند " کی بود کی بود من نبودم" هم که از این پس مسئولیت کشتار و سرکوب نیروهای جیره خوار رژیم بر دوش مردم است و لاغیر.آن اواخر عجب روضه ای خواند.گویی هیچ کارۀ این مملکت است.انگار نه انگار که تمام نیروهای سرکوب گر مستقیما از او دستور می گیرند.از این مظلوم نمایی ها از سید علی زیاد دیده ایم.نمونه اش هم در ماجرای 18 تیر.خوب بلد است پای خود را از همه چیز کنار بکشد.
"کی بود کی بود من نبودم"

دو سه نکته از وقایع خونبار اخیر

از وقایع این چند روز پیش گذر می کنم و یکباره به سراغ اتفاقاتی که در جریان است می روم.بنا هم ندارم نمک به زخم عده ای که رایشان به هیچ هم حساب نشد بپاشم.به نظر من وضعیت کنونی ایران هنوز مبهم تر از آن است که بتوان دلیلی برای آن تراشید.چرا سید علی با وجود این که می دانست اگر چنین در آرا دست برده شود مردم شورش می کنند باز این کار را کرد؟مگر میرحسین یا احمدی نژاد با وجود این همه قدرت و اختیار رهبری، چه کسانی بودند که او حاضر شد مملکت تا این حد به خطر بیفتد اما یکی از این دو باشد یا نباشد؟هنوز دلیل این کار سید علی را نمی فهمم.واقعا این جای شعبده بازی خیلی مبهم است.اما از چند چیز مطمئنم .اول این که دست بردن در آرا که توسط شخص رهبری مورد تایید بوده است قطعا به خاطر ابقای احمدی نژاد در ریاست جمهوری نیست.زیرا که چهار سال ریاست جمهوری ناقابل شخصی مثل احمدی نژاد ارزش این همه رویارویی با بیش از هفتاد (یا بیشتر) درصد مردم و زیر سوال رفتن ارکان رژیم را ندارد.پس خر داستان ما از جای دیگری آب میخورد.شاید مرگ قریب الوقوع سید علی است که او را به فکر بدنام کردن شخصیت هایی مثل هاشمی و دیگران انداخته.هنوز نمی توان نتیجه گرفت.
ثانیا این که ماهیت اصلی رژیم به همگان آشکار شد.همان تلاش هایی که من و امثال من در جهت متوجه کردن مردم به ماهیت پست و خونخوار رژیم اسلامی آخوندی و انتصابات آن داشتیم یک شبه توسط خود رژیم به کام مردم بیچاره فرو رفت و مردم طعم واقعی آن را چشیدند.
سوما این که در شرایط کنونی تظاهرات میلیونی مردم می تواند بیانگر نوعی اتحاد در مقابل شخص رهبری و ایادیش باشد و من فکر می کنم بحث میر حسین و احمدی نژاد بهانه ایست برای ابراز آن چه مردم ایران منتظر آن بودند.با این که جز اقلیت در غربت هستم که به هیچ وجه نمی توانم سیستم انتصابات را بپذیرم، اما اگر در ایران بودم کنار کسانی که رژیم پست فطرت اسلامی با فریبی بزرگ آن ها را به چاه کشانید همراه می شدم.چرا که این همراهی من نه برای میر حسین بلکه اعتراض به روند دروغ آلودی است که خمینی کثیف 30 سال پیش بنیانگذار آن بود و همچنان ادامه دارد.برای احساس همدردی با تحقیر و خس و خاشاک شمردنی است که هر کس را سر خورده می کند.برای دفاع از کسانی است که لااقل به شخصی مثل میرحسین راضی شده اند و بعد از چندین سال با راضی کردن وجدان خود به رژیم اعتمادی نسبی کرده اند و پای صندوق رفته اند.برایم مهم نیست که چه خری بالا می رود بلکه جریانات اخیر نمایانگر نوعی اتحاد برای مطالبه حقوق ابتدایی به هر نحو و عکس العمل جانیان رژیم و سرکوب و کشتار آن هاست.به هر حال برای آدمی سخت است که سرکوب وحشیانه دیگری را ببیند اما به آن واکنش نشان ندهد،حال با هر عقیده ای.

از کوزه همان تراود که در اوست!

وقتی هنرمند محبوب یک ملت شخصی به اسم ساسی مانکن می شود و وقتی رنگ سبز سیدی که نه تنها نماد تجاوز اعراب به ایرانیان در 14 قرن پیش و محصولات حرامزاده این تجاوز است بلکه معرف فرهنگ شیعی با تمام خرافات نهفته در ان است نماد مبارزه ملی عده ای می شود که به خیال خود در راه بهتر کردن وضعیت یک کشور اسلام زده می کوشند،و وقتی ملتی با وعده جمع کردن گشت ارشاد خرکیف می شود و وقتی دهان کاندیدای ریاست جمهوری یک کشور کف می کند و وقتی تو با دیدن رژ لب و چادر وا شده حاج خانم فکر می کنی ازاد شده ای و وقتی که کاندیدایی که خود را برای او جر میدهی را نمی شناسی و وقتی که فکر می کنی مصاحبه بی بی سی با حاجیه خانوم ها یعنی گل و بلبل و وقتی از تو می پرسم کشتار 67 درچه سالی اتفاق افتاد می گویی نمیدانم (!) و وقتی که روشنفکر تو موسوی و رهنورد و سروش وبهنود و سازگارا و ... هستند و وقتی که جوگیر و کاسه داغ تر از اش می شوی و با پرچم جمهوری اسلامی و سبز سیدی قر می دهی و نمی دانی که همین روشنفکران عزیز در سال های گذشته چه شکل بوده اند و وقتی که کاندیداهای روشنفکر تو حتی جرات و مردانگی تراشیدن ریش خود را هم ندارند و وقتی در تاکسی و اتوبوس به رژیم فحش می دهی و روز رای گیری رای خود را در صندوق می اندازی ...

از تو بعید نیست که فریب رژیم پست و ستمگر اسلامی را بخوری.

مشروعیت از نوعی دیگر

آقای خامنه ای یک بار دیگه فهمیدم خوب سیاست مداری هستی.چون با ((هیچ)) به خودت مشروعیت بخشیدی.خوب بلدی چه جوری عوام کا الانعام رو پای صندوقهای رای بکشونی...