مسئله ی شراب و خدای فراموشکار

آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا الله که به تعبیر مسلمانان همان خدای یگانه است که وحی را بر تمامی پیامبران نازل کرده در باب بسیاری از موضوعات "شرایطی"عمل کرده و به پیامبران مختلف احکام مختلف روا داشته است؟


مثلا موضوع شراب را در نظر بگیرید: آیا الله در زمان عیسی نمیدانسته که مضرات الکل برای بدن چیست که آن را منع کند؟ اگر از یک مسلمان بپرسی همان جواب پیچ اندر پیچ همیشگی را میگوید که خدا بسته به شرایط زندگی و فهم بشر کم کم و بصورت تدریجی این احکام را صادر کرده و در حلقوم مبارک پیامبرین علی الخصوص محمد مصطفی(صلوات یادت نره) چپانده تا خلق از ظلمات وهم بیرون آمده و به راه سعادت کشیده شوند و اگر این مراحل تدریجی بوده تقصیر الله نیست و به خاطر عدم ظرفیت و تکامل فهم بشری بوده...


حال چند سوال پیش می آید :


اول اینکه مگر خدا کرم داشته که فهم بشر را کم ظرفیت و محدود خلق کند تا مجبور باشد به صورت تدریجی او را هدایت کند؟


دوم اینکه بعد از گذشت 7 قرن از میلاد مسیح که محمد تازی ظهور میکند آیا جامعه ی پیرامون محمد در آن زمان که همه ی ما میدانیم چه کثافتهایی بوده اند چیزی بیشتر از جامعه ی اورشلیم که عیسی در آنجا ظهور کرد میفهمیدند؟


سوم اینکه اصلا الله چرا باید لگدی به سیر تکاملی بشر بزند و سکان کشتی بشر را به این سو و آن سو ببرد...خداوند که از ازل صبر کرده حالا چند هزار سال دیگر هم صبر میکرد تا انسان به آن مرحله از تکامل برسد سپس خودش با همان عقلش(که به تعبیر اسلام شدیدا ناقص است) می فهمید که مثلا شراب بخورد یا نه...


و چهارم اینکه مگر مسلمانان نمی گویند که شراب برای جسم و روح و اجتماع مضر است؟ پس چرا همین دلایل را خدای فراموشکار ادیان الهی فراموش کرد که به عیسی بگوید؟ آیا برای جسم ها روح ها و اجتماع آن موقع مضر نبود و یکدفعه مثل نکته ای که از قلم افتاده باشد خداوند این نکته را به جزوه ی محمد اضافه کرد؟


چطور است که عیسی شام آخر را با نان و شراب قرمز افطار میکند و در دین محمد همین شراب نجس است و جزو کثیف ترین مواد و همپایه ی شاش سگ شمرده میشود؟ همین الان را در نظر بگیرید که یک مسلمان در صورتی که با یک مسیحی که شرب خمر داشته مواجه شود تا 40 روز نباید به بدن نجس او دست بزند چه برسد به اینکه آن مسیحی به مسجد مسلمین پا بگذارد...مگر خدای محمد و عیسی یکی نیست ؟ پس این تناقض ها از کجا سر چشمه میگیرد؟


باید توجهتان را به کس شعری از خمینی جلب کنم که میگوید اگر تمام انبیای الهی در یکجا جمع شوند و با هم هم صحبت شوند بین آنها هیچ اختلاف نظری روی نمیدهد ...در پاسخ به خمینی پدر سگ باید گفت که دو حالت پیش روست:


1. تمام پیامبران از کلاهی که به سر مردم گذاشته اند و از آن سود برده اند با خبرند و نیازی نیست که هیچ کدام از آنها با دیگری اختلاف نظری پیدا کند چونکه منافعشان در همین سکوت ها خفته است و به اصطلاح جمع خودی است و هر کدام از آنها از جاکش بازی های دیگری آگاه است و او را درک میکند.


2.سرهمین قضیه ی پیش پا افتاده ی شراب محمد میتواند یخه ی عیسی را چسبیده و به او گوش زد کند احمق جان من در دینم این را حرام اعلام کردم پس گاف نده و اگر دادی با سلسله مباحث آخوندی ملت احمق تر از خودمان را بپیچان مثل همین کاری که خمینی و دیگر ایادی اسلام در هزاره ی سوم می کنند.


بله ! هر جا پای منافع شخصی به میان آمده پیامبران هم به اقتضا وحی دیده اند!


مثال فوق تنها یکی از فراموشکاری ها یا بهتر بگویم تناقض کاری های خدای ادیان الهی است


فقط در همین قرآن الله به کرات حرفی متناقض با آنچه گفته است بیان میکند...

هیچ نظری موجود نیست: