این معنویت کجاست که ما نمی بینیم؟

چند روز پیش در جایی از پهنۀ اینترنت به زیارت عاشورا بر خوردم.البته همراه با ترجمه آن.تا ته آن را خواندم.
اما هر چه زور زدم و تلاش کردم که معنویتی در آن ببینم اصلا و ابدا چیزی در آن هویدا نبود.فکر نمی کنم تقصیر از من بوده باشد.من نمی دانم این معنویت و شور و صفایی که این افراد مقرب تر از ما ها به درگاه الوهیت (!) با خواندن این زیارت شیعی می بینند و آن را با جان و دل حس می کنند کجای این چند جملۀ عربی که نیمی از آن سلام به حسین و فاطمه و فلانی و ...و نصف دیگر آن لعنت فرستادن بر چند تازی در 14 قرن پیش است که با گروه اول وارد جنگ شدند است؟
چه معرفتی پشت این جملات عربی که لعن و غضب نسبت به خاندان زیاد و خاندان مروان و پسر مرجانه و فلان دیوث و از این دست بساط های خاله زنک است نهفته است که من نمی بینیم و دیگران می بینند؟ این خدای زیارت عاشورا چه کسی است که هم به اصحابش کمک می کند و برای آن ها خونخواهی میکند و هم از طرفی نمی تواند جلوی زین کردن اسب یک عرب ستیزه جو برای پیکار با مومنین خاصش را بگیرد؟ جملات طوطی واری که باید دهها مرتبه تکرار شوند و مفاهیمی جز درود فرستادن به آل محمد و لعنت دشمنان آن ها در 1400 سال پی ندارند چه زیبایی دارند که همه جهانیان از درک آن عاجزند و فقط شیعیان علی به درک آن توانایند؟ همینطور در مورد بسیاری از ادعیه و مناجات های دیگر! من که از دیدن یک تابلوی نقاشی یا یک موسیقی دلنواز یا ساختمانی خوش ساخت بیشتر لذت می برم تا این جملات بی سر و ته عربی.

هیچ نظری موجود نیست: